۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

حماقت من

حماقت من اینبار جور دیگر نمایان شد،
مثل همیشه از بیان احساسم پشیمانم.

تجربه های امروز من، تنها
مُهر تا ئیدی ست بر تمام آنچه سال ها پیش حدس می زدم.
آری :" راز دل همان به نهفته ماند / گفتنش چو نتوان نگفته ماند " .

تجربه چیزی نیست که می شنویم، یا می خوانیم و یا حتّی می بینیم.
تجربه آن لحظه ایست که ناگاه سرت به سنگ می خورد،
درست آن لحظه ای که انتظار نداری،
زیر پایت خالی شود.
تجربه آن لحظه ایست که
از درون فرو می ریزی.

همان بهتر که زبانم نچرخد
نچرخد که بگوید :" دوستت دارم ".
همان بهتر که هیچ دلبری ندانم.
همان بهتر که سرد باشم
سردِ سرد

هیچ نظری موجود نیست: